ارمان_به به سلام ابجي خودم
_اري امارت دارم بابا ديگه داشتي نااميدم ميکرديا اما الان بايد بگم دمت گرم شادوماد
_هرچي باشم داداش تو هستم
_مرض من تک فرزندم
_حالا
_اره حالا
شهاب_ارمان از اين کارا به ما هم ياد بده
ارمان_اين کارا بايد دلت کنه اموزشي نيست
شهاب_بابا رمانتيک
ارمان_فعلا که همين رمانتيک بودنم منو از تو جلو انداخته
کيارش_جمعش کنيد عشق و عاشقيتونو معشوقه هاتون اومدن
ترنم و طرلان_سام
شراره_وَلِک
_صد بار گفتم ولک نگو بگو عليک درضمن سام عليک يعني لعنت بر تو
ترنم_ما که نگفتيم سام عليک گفتيم سام
شراره_منم نگفتم سام عليک گفتم وليک
_از دست شما من که ميدونم از عمد گفتيد
کيارش_اين حرفارو بيخي يه ماموريت جديد داريم
_کي؟
_امشب
_امشب؟؟؟؟
_اره
شهاب_چه زود
ارمان_دقيقا
کيارش_ارمان ميخواي بزارمش فرداشب؟
ارمان_نه قربونت همين الان عاليه
کيارش_هه هه سکته نزن بايد بريم تو يه مهموني امشب برگزار ميشه بايد تقسيم بشيم دو به دو به عنوان زن و شوهر..بايد توشون نفوذ کنيم هرکس به طريقي
ارمان_به به چه شود امشب
کيارش_من و کيا به عنوان قمارباز داخل ميشيم
ترنم_اعتراض دارم چرا شما؟
ارمان_اخه کيارش تو کارش حرف نداره تا حالا هيچ کسي نتونسته توي پاسور روي دستش بلند بشه
کيارش_من با اسم گذشتم ميرم
_اميد؟؟
_اره
ارمان_واستا بينم تو از کجا ميدوني؟
ترنم_بعدا به وقتش بهت ميگم
کيارش_من اميد کيانام خودش شما هم ما رو نميشناسيد ارمان و ترنم شما هم به عنوان مهمان واردِ ماجرا ميشيد ولي شهاب و شراره بايد به عنوان خدمت کار وارد بشن
شراراه_چـــــــــي؟چرا ما؟
کيارش_چون بايد همه جارو زير نظر داشته باشيم
_خب اخرش بايد چيکار کنيم؟
_بايد يکي از کله گنده هاشونو بدزديم و بياريم بازجويي
_چــــــــــــي؟مگه ميشه؟
_کار نشد نداره
معين_اقا اينم لباسا
_خوبه معين ميتوني بري خب تا ساعت 6 وقت داريد اماده بشيد منم برم به کارام برسم
اين ديگه چه ماموريتيه؟سريع هم که بايد انجامش بديم چه مشکوکه
اماده شدم کيارش نگاهي به لباسم کرد
_برو عوضش کن
_چرا؟
_خيلي بازه
_خب قراره بريم مهمونيا
_برو عوضش کن گلم
_خيلي خب باش
_افرين عشق خودم
مجبور شدم لباسمو عوض کنم
لباس دوکلته مشکي که رگه هاي صلايي داشت پوشيدم کفش مشکيمو هم پوشيدم کت طلاييمو هم پوشيدم لاک مشکي هم زدم و روش لاک تَرَک طلاييمو زدم ارايش کمي کردم و رفتم پايين
زمان خيلي سريع گذشت و همه اماده شديم اول خدمتکارا يعني شهاب و شراره رفتن بعدم منو کيارش سوار لامبرگينيش شديم و رفتيم
وارد ويلا شديم ويلاي خوشکلي بود از زيبايي چيزي کم نداشت کيارش خيلي ريلکس ماشينو جاي مخصوصش پارک کرد
_چيه نگام ميکني؟بريم ديگه
_هيچي تو فکر بودم بريم
رفتيم داخل نگاهي کردم شراره و شهاب بودند خيالم راحت شد و هم قدم با اميد(کيارش)شدم
به مردي رسيديم هه با اين سنش بازم هيزه و نگاه من ميکنه
_به به اقا اميد چه عجب اين طرفا
_سرم شلوغ بود
_بله ما هم يه همچنين دوست دختري داشتيم سرمون شلوغ مي شد
_ايشون دوست دخترم نيستن زنمن به حلقش نگاه کني ميفهمي
با کيارش دست دادو دستشو به طرف من گرفت پوزخندي زدمو با نک انگشتام نک انشتاشو گرفتم و بعدم سريع دستمو کشيدم نگاه کيارش نکردم اما لبخند رضايتشو حس کردم
کنار کيارش نشستم و به اطراف نگاه کردم همين موقع تري و اري هم از راه رسيدند چه خوبم مخفف ميکنم تري و اري!!!
با همون مرده دست دادند و نشستند
شهاب براي ما مشروب اورد
شهاب_بفرماييد قربان
_مرسي ما نميخوريم
_خوش مزه هستا
_ممنون
از ما دور شد بازيشون شروع شد ظاهرا مهموني فقط براي شرط بندي و ورق بوده و بعد از اونم رقص و عيش و نوش چه ادماي مزخرفي
ساعتي گذشت يکي از ورق بازا پيروز ميدان شد
مرده که براي استقبال ما هم امده بود باز امد سمت ما
_بيا اميد که نوبت خودته
_باشه
بازي اصلي شروع شد ميشه گفت ميلياردي شرط ميبستن قماربازه کارش خوب بود همه رو برده بود
بازي سختي بود واقعا هيجان انگيز بود و برابر اميدم بازيش خوبه ها
ده دقيقه هم نشد که امسيد با يه اشتباه از حريف بازيُ تموم کرد و برد پس راست ميگن که بهتر از اميد هيچ کس پاسور بازي نميکنه
دختري به سمتش امد ميشه گفت خوشکله چشماي خاکستري داشت و صد قلم ارايش و لباسي قرمز و باز و کوتاه
دختره_خوشحالم که بعد از مدتي که رفتم خارج حالا هم بعد از برگشتم ميبينمت اميد.بازم مثل قديم کارت حرف نداشت بيا بخوريم
_به به نيکي خوش گذشت اين چند وقته؟
گيلاسو گرفت و سر کشيد با تعجب نگاهش کردم شهابم که داشت مشروب تعارف ميکرد ماتش برده بود
به خودم اومدم و جاي تعجبُ خشم گرفت از طرفي هم ماموريت داشت لو ميرفت بايد اول خودمو اروم کنم به شهابم بفهمونم زل نزنه به اميد
رفتم طرف شهاب
_ببخشيد اقا
انگار با صدام به خدش اومد
_بله خانم
_ميشه يه گيلاش بهم بديد
_بفرماييد
معلوم بود تعجب کرده اما برام مهم اين بود که جاشو پيدا کنه مشروبو سر کشيدم بار اولم نبود شايد چند سالي يه بار تفريحي يکمي ميخوردم بعدي رو هم گرفتم و سر کشيدم و بعدي و بعدي
اما هنوزهوشياريمو داشتم به بهونه نسکافه رفتم اشپز خانه و کنار شراره
_خانم ميشه يه ليوان نسکافه بدي؟
شراره_بله چشم
اروم تو گوشش گفتم_طرفو پيدا کردم نسکافه رو ميريزم رو پيرهنش به شهاب بگو به ارمان و ترنم بگه تو دستشويي که براي تميز کردنش ميرن کارشو با بيهوشي بسازن و با ماسک هايي که ساختيم ارمان جاشو با اون عوض کنه و اونو هم به بهونه مستي و اين چيزا از اين جا خارج کنينن
_باشه
رفتم بيرون صبر کردم شهاب به اشپز خانه رفت و بعدم مشروب به دست سمت اري و تري رفت ارمان و ترنم هم بعدش رفتند دستشويي سريع حرکت کردم و نسکافه رو روي مرده ريختم
_واي ببخشيد اصلا هواسم نبود بيايد بريم دستشويي براتون بشورمش واي شرمنده
_خانم حواست کجاست؟حالا اشکالي نداره ميرم ميشورمش
رفت سمت دست شويي اوه چه دَک و پُزي هم داره محافظ داره اقا
رفت سمت دست شويي به کار اونا اعتماد داشتم خونسرد نشستم روبروي کيارش داشت مميخنديد که با ديدن من خندشو خورد
بلند شد و امد سمتم
_چه عجب عيش و نوشت تموم شد؟ماموريتو جات انجام دادم همه چيز حله به عيشو نوشت برس
از کنارش بلند شدم و فنجان نسکافه رو به اشپزخانه بردم چشمکي براي شراره زدمو برگشتم همون موقع مرده رو که لباس ارمانو پوشيده و ماسکه هم زده بود و بيهوش بود و با ترنم به بيرون بردند حدس زدم ماموريت سرِ جاشه اره چون ارمانم که ماسکي که قيافشو مثل مرده کرده بود زده بود امد بيرونو گفت ميخواد قدم بزنه و رفت بيرون تا دَر بره منم اخمي به کيارش کردم
_عيشو نوشت تموم شد بريم
اونم بلند شد و ما هم رفتيم
نظرات شما عزیزان: